دوشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۸ - ۰۵:۵۱
۰ نفر

ترجمه - نیلوفر قدیری: دیدار برنامه‌ریزی نشده چندی پیش اوباما از عراق نشان داد که او رئیس‌جمهوری است که می‌خواهد منطقه جنگی را از نزدیک ببیند و خودش به نتیجه برسد.

 آبراهام لینکلن هم در جریان جنگ داخلی چنین فرصتی را برای خود ایجاد کرد. اما بارزترین نمونه این کار را دوایت آیزنهاور انجام داد که بلافاصله بعد از سخنرانی مراسم تحلیفش، برای دیدن جبهه‌های جنگ به کره رفت. او وعده داده‌بود که اگر انتخاب شود این کار را بکند و اکثر رای‌دهندگان فکر می‌کردند که فرمانده کل که آلمان‌ها را شکست داده‌بود، خیلی زود کره‌شمالی‌ها و متحدان چینی‌شان را عقب می‌راند.

خود آیزنهاور هم شاید همین فکر را می‌کرد. در شعارهای ستاد تبلیغات جمهوریخواهان، یک کره واحد برای رای‌دهندگان آمریکایی و جهان ترسیم شده‌بود که به زور اسلحه یکپارچه شده تا ثبات آینده آسیا را تضمین کند. سینگ‌من ری، رئیس‌جمهوری کره‌جنوبی و بسیاری دیگر در دستگاه سیاست خارجی آمریکا، همین نظر را داشتند.

بازگرداندن نیروهای آمریکایی از عراق هم نیازمند این است که اوباما مانند آیزنهاور عمل کند. آیزنهاور 3روز را در کره گذراند. او با ژنرال مارک کلارک و جیمز ون فلیت که دوستان قدیمی‌اش بودند مشورت کرد و نظر دیگر فرماندهان را هم شنید. از همه مهم‌تر اینکه با هواپیما روی خط نبرد پرواز کرد تا اوضاع را بررسی کند. این کار با توجه به آتش سنگین جبهه، بسیار خطرناک بود. آن صحنه او را به یاد تونس در جریان جنگ جهانی دوم انداخته‌بود که یک ارتش ناآزموده آمریکایی به‌دلیل عملکرد بدش، توبیخ شده‌بود.

آیزنهاور بعد از آن بازدید نتیجه‌گیری منطقی کرد و گفت: حملات کوچک به تپه‌های کوچک باعث پیروزی در این نبرد نمی‌شود و آمریکا نمی‌تواند برای همیشه به‌صورت ایستا در این جبهه بماند و به تلفات تن بدهد. او سپس به آمریکا بازگشت با این عزم که صلح ایجاد کند. 18 ماه پیش از سفر آیزنهاور، مذاکرات آتش‌بس شروع شده‌بود اما هیچ نتیجه‌ای نداشت.

خسارات و تلفات ادامه داشت و همچنان بیشتر می‌شد. خسارات آمریکایی شامل کشته‌ها، مجروحان و مفقودان، در جولای سال 1951 به 75 هزار نفر رسید. این همان تاریخی بود که مذاکرات آتش بس شروع شده‌بود. به خاطر اصرار آمریکا به ادامه جنگ با وجود جریان داشتن مذاکرات باعث شد که تلفات به 150 هزار نفر برسد. از این تعداد بیش از 12 هزار نفر فقط تعداد کشته‌ها بود. این برای آیزنهاور غیرقابل تحمل بود. او در راه بازگشت از کره به آمریکا به یکی از مشاوران قابل اطمینانش گفت: ما نمی‌توانیم ادامه این جنگ را تحمل کنیم. آمریکا باید این بن‌بست را بشکند.

آیزنهاور بازی با کارت‌هایش را شروع کرد. او دستور داد که اقدامات تهاجمی اندکی شروع شود و در کنار آن به ژنرال کلارک گفت که تبادل اسرا با کره‌ای را شروع کند.
در اوایل آوریل سال 1953، کمونیست‌ها پیغام دادند که آماده مذاکره هستند. استالین مرده‌بود و رهبری جدید شوروی می‌خواست اوضاع را جمع کند. کره هم یکی از ده‌ها موضوعی بود که باید حل می‌شد. آیزنهاور در نشست شورای امنیت در 8 آوریل تصمیم خود را برای قبول پیمان موقتی متارکه جنگ که شبه‌جزیره کره را همانطور به‌صورت
 دو نیمه باقی می‌گذاشت، اعلام کرد. جان فاستر دالز، وزیر خارجه و چارلز ویلسون، وزیر دفاع وقت آمریکا به‌شدت با این موضوع مخالف بودند.

نظر دالز این بود که چینی‌ها باید درسی بگیرند تا اعتبار آمریکا حفظ شود. اما آیزنهاور این نظر را رد کرد و به یکی از دستیارانش گفت: اگر آقای دالز و مشاوران بامهارت او واقعا فکر می‌کنند که نمی‌توانند به‌طور جدی درباره صلح سخن بگویند، پس من نیروهایم را اشتباه انتخاب کرده‌ام. در حال حاضر یا ما باید کل این ماجرا را جمع کنیم و به‌طور جدی به فکر صلح باشیم یا همه چیز را فراموش کنیم.

یک هفته بعد او در سخنانی برای سردبیران مطبوعات، نظر خود را علنی گفت. او در این سخنرانی که بسیاری آن را مهم‌ترین سخنرانی رئیس‌جمهور در زمینه سیاست خارجی می‌دانند، به کسانی که به‌دنبال پیروزی نظامی در جنگ سرد بودند به‌شدت حمله کرد و گفت: هر سلاحی که شلیک کند، هر کشتی جنگی که به آب برود، هر موشکی که شلیک شود، ضربه‌ای است به گرسنگانی که غذایی برای خوردن ندارند و سرمازدگانی که لباسی برای پوشیدن ندارند.

او همچنین گفت: دنیایی که شاهد تولد دوباره اعتماد میان ملت‌هاست می‌تواند راه خود را به سوی صلحی پیدا کند که نه نسبی است و نه تنبیهی. نخستین گام به سوی این راه باید رسیدن به یک پیمان موقت ترک مخاصمه در کره باشد.

بعد از این سخنان، مذاکرات صلح سرعت گرفت. رئیس‌جمهوری کره‌جنوبی این مذاکرات را به کندی می‌کشاند اما آیزنهاور او را هم به تسلیم واداشت و گفت که اگر دولت کره‌جنوبی پیمان موقت ترک مخاصمه را نپذیرد، همه نیروهای آمریکایی را از شبه‌جزیره کره عقب می‌‌کشد، کمک نظامی به کره‌جنوبی را متوقف می‌کند و همه کمک‌های مالی را قطع می‌کند. اینجا بود که رئیس‌جمهوری کره‌جنوبی تسلیم شد.

این پیمان در 26 جولای سال 1953 امضا شد. کره میان خطوط جنگی تقسیم شد و سلاح‌ها آرام گرفتند. جمهوریخواهان در کنگره آمریکا به انتقادات خود ادامه می‌دادند. سناتور ویلیام جنر از ایالت ایندیانا این پیمان را نوعی سازش خواند. رئیس مجلس نمایندگان هم گلایه کرد که آیزنهاور به‌دنبال پیروزی نبوده‌است. بعضی هم گفتند که اگر ترومن کاری را می‌کرد که آیزنهاور کرده، بدون شک استیضاح می‌شد.

آیزنهاور این انتقادات را نادیده گرفت و فقط به رسانه‌ها گفت که جنگ تمام شده و امیدوار است پسر او و دیگر پسران آمریکا خیلی زود به کشور بازگردند. آیزنهاور هم مانند اوباما طرفدار تغییرات آرام بود و ترجیح می‌داد که در چارچوب موجود حرکت کند و تغییر دهد. اما در مورد جنگ و صلح، نظرات آیزنهاور قطعی بود. او مفهوم جنگ محدود را رد می‌کرد و بر این باور بود که نیروهای آمریکا نباید هرگز به میدان جنگ فرستاده شوند مگر اینکه حیات ملی در خطر باشد.

بعد از اینکه آیزنهاور در کره صلح ایجاد کرد، در طول وقایع بعدی حتی یک نظامی آمریکایی هم کشته نشد. هیچ رئیس‌جمهوری در آمریکا در سال‌های بعد و تا‌کنون چنین دستاوردی نداشته‌است.  آیزنهاور در جریان ایجاد صلح در کره که 50 سال دوام داشته‌است، از اقتدار شخصی به‌عنوان فرمانده کل استفاده کرد. شاید تنها یک ژنرال 5ستاره می‌تواند نیروهای قدیمی حزبش را نادیده بگیرد و فراتر از ساختار امنیت ملی کشورش حکومت کند. اما آیزنهاور یک بازیگر باتجربه بود. او با دیدن جبهه جنگ می‌توانست طرف بازنده را خیلی زود تشخیص دهد. تنها خود اوباما می‌داند که در عراق چه دیده است و فقط اوست که می‌تواند تصمیم بگیرد کدام کارتش را رو کند.

نیویورک تایمز- 11 آوریل2009

کد خبر 80526

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار آمریکا

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز